آیا باید طلاق بگیرم؟
اگر از خود میپرسید «آیا باید طلاق بگیرم؟»، بدانید که تنها نیستید. نتیجه یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۵ نشان داد نیمی از افراد متأهل به طلاق فکر کرده بودند. با وجود این، تصمیم به طلاق تصمیمی کاملا شخصی است که عوامل مهمی در نتیجه آن نقش دارند. این عوامل موجب میشوند شما تصمیم بگیرید به زندگی ادامه دهید و مشکلات زناشوییتان را حل کنید یا راه جدایی را پیش بگیرید.
نشانههای واضحی وجود دارد که نشان میدهد ازدواج شما به پایان رسیده (خیانت، نبود ارتباط و تعامل کافی، رفتارهای سمی، سوءرفتار، و…). با وجود این، بیشتر نشانههای طلاق بسیار نامحسوساند و برای شناخت و پردازش آنها کمی وقت لازم است. البته اگر برخی از این نشانهها برایتان فقط آشنا هستند، بدین معنا نیست که باید فورا وکیلی برای طلاق بگیرید. بسیاری از این نشانهها به شما یادآوری میکنند که به کمک نیاز دارید و باید بهطریقی، مثلا از یکی از اعضای خانواده، دوست یا مشاور، این کمک و حمایت را دریافت کنید. مشاوره ممکن است زندگیتان را فورا بهتر نکند؛ اما به شما میآموزد که در آینده با دیگران (و حتی با خودتان) روابطی سالمتر، شادتر و قابلتحملتر داشته باشید.
آیا باید بمانید و به زندگی مشترک با همسر خود ادامه دهید؟
همه ازدواج ها، بدون استثنا، دارای مشکلات و ناملایمت هایی هستند. زمانهایی وجود دارد که شما همسر خود را واقعاً دوست دارید و به او عشق میورزید، زمانی هم ممکن است از همسرتان متنفّر باشید و چشم دیدن او را نداشته باشید و نمیتوانید او را تحمل کنید.
همواره ازدواج و احساسات نسبت به همسر مثل جزر و مد دریا در نوسان است. درنهایت با فرصت دادن و بهکارگیری مهارتهای برقراری ارتباط صحیح با همسر ، دورانهای سخت و بحرانهای زندگی سپری می شوند.
مسئله این است که بسیاری از زوجین انتظارات بالایی از همسر خود بعد از ازدواج دارند و میخواهند آرزوهای گذشته خود را با ازدواج به حقیقت تبدیل کنند. نگاه واقعبینانه به ازدواج و دانستن اینکه ازدواج شما دورههایی ناراحتکننده و ناخوشایند هم دارد، باعث میشود آسانتر بتوانید با مشکلات زندگی مشترک کنار بیائید.
همچنین نگاه واقعبینانه به زندگی و ازدواج، شما را از تصمیمگیری عجولانه و غیرمنطقی برای طلاق و احتمالاً پشیمانی بعد از طلاق محفوظ میدارد.
اگر مشکلات زندگی زناشویی شما بسیار است و به نظر میرسد که هرروز بدتر میشود چهکار میکنید؟ اگر شما انتخاب کردهاید که به زندگی مشترک خود ادامه دهید و امیدوار هستید همهچیز بهتر شود، پس باید برای حل اختلافات زناشویی تلاش بیشتری کنید.
زوجها باید انتخاب کنند یا خودشان به کمک همدیگر راهکاری برای حل مشکلات زناشویی پیدا کنند یا از یک مشاور خانواده یا زوج درمانگر درخواست کمک کنند.
لری لو، نویسنده کتاب “نخستین بوسه برای خوشبختی ابدی”، میگوید: “اگر در زندگی خود دچار مشکل هستید، با همسر خود درد و دل کنید و مشکلات را با او در میان بگذارید تا او بتواند در کنار شما باشد و به حل مشکل شما کمک نماید. حتماً در نظر داشته باشید که مشکلات، باعث بهبود روابط زن و شوهر میشود.
اینکه شما بهعنوان یک زوج برای بهبود زندگی مشترک خود از چه منابعی ( مطالعه کتاب ، شرکت در کلاسها و کارگاه مهارت های زندگی ، مراجعه به مرکز مشاوره ) کمک بگیرید، شما، همسر و فرزندان تان حتماً از مزایای یک ازدواج موفق و شاد بهرهمند خواهید شد.
پسازاینکه تمام تلاشتان را کردید اگر تصمیم به طلاق انتخاب شماست، حداقل میتوانید با آگاهی از اینکه تمام سعی خود را برای نجات ازدواج و حفظ رابطه انجام دادهاید، بعداً از این اقدام خود احساس پشیمانی نمیکنید.
۱. درمورد خودتان دچار شک و تردید شدهاید
طلاق، تردید به خود
وقتی دیگر اولویت شریک زندگیتان نیستید ـ یا بدتر از آن، او برایتان ارزشی قائل نیست ـ کمکم نسبت به ارزش وجودتان دچار شک و تردید میشوید. بنا به گفته ماریا سالیوان، متخصص روابط زناشویی، «وقتی دائما تحقیر شوید یا به افکارتان اهمیتی داده نشود، ممکن است شغل، خانواده و محیطهای دیگر اجتماعیتان تحتتأثیر این احساس منفی قرار گیرد و گمان کنید بیاهمیت و بیارزش هستید. همچنین درمورد تمام تواناییهایی که زمانی به آنها اطمینان داشتهاید دچار شک و تردید شوید.» سالیوان میگوید بدتر از همه زمانی است که شریک زندگیتان گناه هر مشکلی را به گردنتان بیندازد و شما را مقصر اصلی بداند.
وقتی شریک زندگیتان نمیخواهد نگاهی در آینه به خود بیندازد و درک نمیکند در ازدواج باید سازش و مصالحه وجود داشته باشد تا همهچیز خوب پیش برود، علامت این است که او دیگر علاقهای به این رابطه ندارد.
۲. شریک زندگیتان دیگر برای حفظ زندگی تلاش نمیکند
زندگی متأهلی پر از چالش و انواع مشکلات است. بنا بر نظر آلیسا بومن، نویسنده کتاب «پروژهای با نام خوشبختی برای همیشه»، زن و شوهر هر دو برای حل مشکل باید احساس مسئولیت کنند، نه اینکه بار مشکل فقط روی دوش یک نفر باشد. نباید فقط مرد یا زن بهدنبال راهحلی برای برطرفکردن مشکل باشد، زیرا با این روش به جایی نخواهند رسید.
سالیوان هم با این گفته موافق است. بهنظر او: «وقتی همسرتان در برابر مشکلات احساس مسئولیت نکند، طبیعی است که احساس کمبود کنید.» از مسائل و مشکلات بزرگ گرفته تا گفتوگوهای روزمره، زن و شوهر باید با یکدیگر گفتوگو کنند. اگر شریک زندگیتان تمایلی به این کار نداشته باشد، مسلما گفتوگوی مناسبی رخ نمیدهد و مشکلی حل نمیشود و این بهمعنای پایان راه است.
۳. شما دیگر این زندگی را دوست ندارید و برای آن تلاشی نمیکنید
زن و شوهر هر دو باید برای حفظ زندگی تلاش کنند. اگر علاقهای به مشاورۀ ازدواج ندارید یا نمیخواهید مشکلی را حل کنید، این شاید نشانه دیگری باشد که باید تصمیم به طلاق بگیرید و از همسرتان جدا شوید. سالیوان میگوید: «اگر احساسات سرکوبشدهتان آنقدر زیاد است که حل مشکلات برایتان اهمیتی ندارد، زمانش رسیده از این زندگی بیرون بیایید.»
البته ممکن است بهدلیل اینکه گمان میکنید شما مقصر وضعیت بهوجودآمده نیستید تلاشی برای بهبود آن نکنید. دکتر گری براون، درمانگر مشکلات زناشویی میگوید: «بیشتر ما تمایل داریم گناه تمام مشکلات پیشآمده در زندگی زناشوییمان را به گردن طرف مقابلمان بیندازیم؛ اما معمولا زن و شوهر ۵۰/۵۰ مقصرند. وقتی زن و شوهر به این موضوع واقف باشند، هرکدام از آنها در برابر ۵۰ درصد از قصور خود، ۱۰۰درصد مسئولیت خود را میپذیرند.» البته اگر نمیخواهید نقصهای خود را بپذیرید، این هم علامت دیگری است که باید متارکه کنید.
۴. برای گفتوگوی رودررو زمان کمی میگذارید
تصمیم به طلاق، نبود گفتگوی رودررو
سر خود را با مسائل کاری بیشازحد شلوغکردن یا بیشتر اوقات مشغول تماس تلفنی با دیگران بودن نشاندهنده این است که زندگی زناشوییتان به خطر افتاده است؛ بهویژه که این رفتارها را هم بهعمد انجام دهید. داون کاردی، وکیل خانواده میگوید: «مقداری کار مشخص در روز وجود دارد که هرکس مجبور است آن را انجام دهد؛ اما وقتی میبینید حجم این کارها هر روز بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که تمام وقتتان، بهویژه روزهای تعطیلتان را هم میگیرد، بدین معناست که شما از همسرتان فاصله گرفتهاید.»
الین ساویج، نویسنده کتاب «اتاق تنفس» میگوید: «بین زن و شوهرهایی که معمولا به ته خط رسیدهاند اغلب فاصله میافتد یا آنها قبل از اینکه بهطور رسمی از هم طلاق بگیرند، از یکدیگر فاصله میگیرند.» او ادامه میدهد: «اگر شما دیگر وقتی برای یکدیگر ندارید یا اگر یکی از شما یا هر دویتان تمام وقتتان را صرف کار، دوستان یا اینترنت میکنید و در عین حال وقتی کنار یکدیگر نیستید راحتترید، یعنی اینکه شما از یکدیگر جدا شدهاید و زندگی زناشوییتان بهطور غیررسمی به پایان رسیده است.»
۵. به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهید یا از همدیگر حمایت نمیکنید
سیدنی سروتو، دکتر روانشناس و مربی زندگی میگوید: «شنیدن صحبتهای همسر، با تمام دلوجان، برای بقای زندگی زناشویی حیاتی است. وقتی هیچیک از زوجین برای شنیدن حرفهای دیگری وقت نمیگذارد، نشان میدهد افکار و احساساتشان برای یکدیگر اهمیتی ندارد. این وضعیت بیشتر مواقع باعث میشود یکی از زوجین یا هر دو بهدنبال شخص دیگری باشند تا بتوانند به او اعتماد کنند، که در نهایت به خیانت منجر میشود.»
آیا باید طلاق بگیرم؟
اگر از خود میپرسید «آیا باید طلاق بگیرم؟»، بدانید که تنها نیستید. نتیجه یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۵ نشان داد نیمی از افراد متأهل به طلاق فکر کرده بودند. با وجود این، تصمیم به طلاق تصمیمی کاملا شخصی است که عوامل مهمی در نتیجه آن نقش دارند. این عوامل موجب میشوند شما تصمیم بگیرید به زندگی ادامه دهید و مشکلات زناشوییتان را حل کنید یا راه جدایی را پیش بگیرید.
نشانههای واضحی وجود دارد که نشان میدهد ازدواج شما به پایان رسیده (خیانت، نبود ارتباط و تعامل کافی، رفتارهای سمی، سوءرفتار، و…). با وجود این، بیشتر نشانههای طلاق بسیار نامحسوساند و برای شناخت و پردازش آنها کمی وقت لازم است. البته اگر برخی از این نشانهها برایتان فقط آشنا هستند، بدین معنا نیست که باید فورا وکیلی برای طلاق بگیرید. بسیاری از این نشانهها به شما یادآوری میکنند که به کمک نیاز دارید و باید بهطریقی، مثلا از یکی از اعضای خانواده، دوست یا مشاور، این کمک و حمایت را دریافت کنید. مشاوره ممکن است زندگیتان را فورا بهتر نکند؛ اما به شما میآموزد که در آینده با دیگران (و حتی با خودتان) روابطی سالمتر، شادتر و قابلتحملتر داشته باشید.
آیا باید بمانید و به زندگی مشترک با همسر خود ادامه دهید؟
همه ازدواج ها، بدون استثنا، دارای مشکلات و ناملایمت هایی هستند. زمانهایی وجود دارد که شما همسر خود را واقعاً دوست دارید و به او عشق میورزید، زمانی هم ممکن است از همسرتان متنفّر باشید و چشم دیدن او را نداشته باشید و نمیتوانید او را تحمل کنید.
همواره ازدواج و احساسات نسبت به همسر مثل جزر و مد دریا در نوسان است. درنهایت با فرصت دادن و بهکارگیری مهارتهای برقراری ارتباط صحیح با همسر ، دورانهای سخت و بحرانهای زندگی سپری می شوند.
مسئله این است که بسیاری از زوجین انتظارات بالایی از همسر خود بعد از ازدواج دارند و میخواهند آرزوهای گذشته خود را با ازدواج به حقیقت تبدیل کنند. نگاه واقعبینانه به ازدواج و دانستن اینکه ازدواج شما دورههایی ناراحتکننده و ناخوشایند هم دارد، باعث میشود آسانتر بتوانید با مشکلات زندگی مشترک کنار بیائید.
همچنین نگاه واقعبینانه به زندگی و ازدواج، شما را از تصمیمگیری عجولانه و غیرمنطقی برای طلاق و احتمالاً پشیمانی بعد از طلاق محفوظ میدارد.
اگر مشکلات زندگی زناشویی شما بسیار است و به نظر میرسد که هرروز بدتر میشود چهکار میکنید؟ اگر شما انتخاب کردهاید که به زندگی مشترک خود ادامه دهید و امیدوار هستید همهچیز بهتر شود، پس باید برای حل اختلافات زناشویی تلاش بیشتری کنید.
زوجها باید انتخاب کنند یا خودشان به کمک همدیگر راهکاری برای حل مشکلات زناشویی پیدا کنند یا از یک مشاور خانواده یا زوج درمانگر درخواست کمک کنند.
لری لو، نویسنده کتاب “نخستین بوسه برای خوشبختی ابدی”، میگوید: “اگر در زندگی خود دچار مشکل هستید، با همسر خود درد و دل کنید و مشکلات را با او در میان بگذارید تا او بتواند در کنار شما باشد و به حل مشکل شما کمک نماید. حتماً در نظر داشته باشید که مشکلات، باعث بهبود روابط زن و شوهر میشود.
اینکه شما بهعنوان یک زوج برای بهبود زندگی مشترک خود از چه منابعی ( مطالعه کتاب ، شرکت در کلاسها و کارگاه مهارت های زندگی ، مراجعه به مرکز مشاوره ) کمک بگیرید، شما، همسر و فرزندان تان حتماً از مزایای یک ازدواج موفق و شاد بهرهمند خواهید شد.
پسازاینکه تمام تلاشتان را کردید اگر تصمیم به طلاق انتخاب شماست، حداقل میتوانید با آگاهی از اینکه تمام سعی خود را برای نجات ازدواج و حفظ رابطه انجام دادهاید، بعداً از این اقدام خود احساس پشیمانی نمیکنید.
۱. درمورد خودتان دچار شک و تردید شدهاید
طلاق، تردید به خود
وقتی دیگر اولویت شریک زندگیتان نیستید ـ یا بدتر از آن، او برایتان ارزشی قائل نیست ـ کمکم نسبت به ارزش وجودتان دچار شک و تردید میشوید. بنا به گفته ماریا سالیوان، متخصص روابط زناشویی، «وقتی دائما تحقیر شوید یا به افکارتان اهمیتی داده نشود، ممکن است شغل، خانواده و محیطهای دیگر اجتماعیتان تحتتأثیر این احساس منفی قرار گیرد و گمان کنید بیاهمیت و بیارزش هستید. همچنین درمورد تمام تواناییهایی که زمانی به آنها اطمینان داشتهاید دچار شک و تردید شوید.» سالیوان میگوید بدتر از همه زمانی است که شریک زندگیتان گناه هر مشکلی را به گردنتان بیندازد و شما را مقصر اصلی بداند.
وقتی شریک زندگیتان نمیخواهد نگاهی در آینه به خود بیندازد و درک نمیکند در ازدواج باید سازش و مصالحه وجود داشته باشد تا همهچیز خوب پیش برود، علامت این است که او دیگر علاقهای به این رابطه ندارد.
۲. شریک زندگیتان دیگر برای حفظ زندگی تلاش نمیکند
زندگی متأهلی پر از چالش و انواع مشکلات است. بنا بر نظر آلیسا بومن، نویسنده کتاب «پروژهای با نام خوشبختی برای همیشه»، زن و شوهر هر دو برای حل مشکل باید احساس مسئولیت کنند، نه اینکه بار مشکل فقط روی دوش یک نفر باشد. نباید فقط مرد یا زن بهدنبال راهحلی برای برطرفکردن مشکل باشد، زیرا با این روش به جایی نخواهند رسید.
سالیوان هم با این گفته موافق است. بهنظر او: «وقتی همسرتان در برابر مشکلات احساس مسئولیت نکند، طبیعی است که احساس کمبود کنید.» از مسائل و مشکلات بزرگ گرفته تا گفتوگوهای روزمره، زن و شوهر باید با یکدیگر گفتوگو کنند. اگر شریک زندگیتان تمایلی به این کار نداشته باشد، مسلما گفتوگوی مناسبی رخ نمیدهد و مشکلی حل نمیشود و این بهمعنای پایان راه است.
۳. شما دیگر این زندگی را دوست ندارید و برای آن تلاشی نمیکنید
زن و شوهر هر دو باید برای حفظ زندگی تلاش کنند. اگر علاقهای به مشاورۀ ازدواج ندارید یا نمیخواهید مشکلی را حل کنید، این شاید نشانه دیگری باشد که باید تصمیم به طلاق بگیرید و از همسرتان جدا شوید. سالیوان میگوید: «اگر احساسات سرکوبشدهتان آنقدر زیاد است که حل مشکلات برایتان اهمیتی ندارد، زمانش رسیده از این زندگی بیرون بیایید.»
البته ممکن است بهدلیل اینکه گمان میکنید شما مقصر وضعیت بهوجودآمده نیستید تلاشی برای بهبود آن نکنید. دکتر گری براون، درمانگر مشکلات زناشویی میگوید: «بیشتر ما تمایل داریم گناه تمام مشکلات پیشآمده در زندگی زناشوییمان را به گردن طرف مقابلمان بیندازیم؛ اما معمولا زن و شوهر ۵۰/۵۰ مقصرند. وقتی زن و شوهر به این موضوع واقف باشند، هرکدام از آنها در برابر ۵۰ درصد از قصور خود، ۱۰۰درصد مسئولیت خود را میپذیرند.» البته اگر نمیخواهید نقصهای خود را بپذیرید، این هم علامت دیگری است که باید متارکه کنید.
۴. برای گفتوگوی رودررو زمان کمی میگذارید
تصمیم به طلاق، نبود گفتگوی رودررو
سر خود را با مسائل کاری بیشازحد شلوغکردن یا بیشتر اوقات مشغول تماس تلفنی با دیگران بودن نشاندهنده این است که زندگی زناشوییتان به خطر افتاده است؛ بهویژه که این رفتارها را هم بهعمد انجام دهید. داون کاردی، وکیل خانواده میگوید: «مقداری کار مشخص در روز وجود دارد که هرکس مجبور است آن را انجام دهد؛ اما وقتی میبینید حجم این کارها هر روز بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که تمام وقتتان، بهویژه روزهای تعطیلتان را هم میگیرد، بدین معناست که شما از همسرتان فاصله گرفتهاید.»
الین ساویج، نویسنده کتاب «اتاق تنفس» میگوید: «بین زن و شوهرهایی که معمولا به ته خط رسیدهاند اغلب فاصله میافتد یا آنها قبل از اینکه بهطور رسمی از هم طلاق بگیرند، از یکدیگر فاصله میگیرند.» او ادامه میدهد: «اگر شما دیگر وقتی برای یکدیگر ندارید یا اگر یکی از شما یا هر دویتان تمام وقتتان را صرف کار، دوستان یا اینترنت میکنید و در عین حال وقتی کنار یکدیگر نیستید راحتترید، یعنی اینکه شما از یکدیگر جدا شدهاید و زندگی زناشوییتان بهطور غیررسمی به پایان رسیده است.»
۵. به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهید یا از همدیگر حمایت نمیکنید
سیدنی سروتو، دکتر روانشناس و مربی زندگی میگوید: «شنیدن صحبتهای همسر، با تمام دلوجان، برای بقای زندگی زناشویی حیاتی است. وقتی هیچیک از زوجین برای شنیدن حرفهای دیگری وقت نمیگذارد، نشان میدهد افکار و احساساتشان برای یکدیگر اهمیتی ندارد. این وضعیت بیشتر مواقع باعث میشود یکی از زوجین یا هر دو بهدنبال شخص دیگری باشند تا بتوانند به او اعتماد کنند، که در نهایت به خیانت منجر میشود.»